مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند.
حجتالاسلام و المسلمین احمد مروی معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام رهبر معظم انقلاب
در این رابطه می گوید: ایشان چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس میخوانند. خوب هم درس میخوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت میکنیم. یک بار ندیدهام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است».
وی می گوید: آقازادهها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والاّ هیچ کدام از آقازادهها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند. درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کردهاند.
قرآن یادگاری
مصطفی خامنه ای فرزند ارشد رهبر انقلاب است.پدر شهید «علی اصغر صفرخانی» فرمانده واحد «آر. پی. جی» تیپ ذوالفقار لشکر 27 و سپس فرمانده گردان ویژه شهادت که صبح روز 10 تیر ماه 1365 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. می گوید:«علی اصغر که شهید شد آقای خامنهای با پسرشان آمدند منزل ما. پسر بزرگ ایشان آقا مصطفی، هم رزم علی اصغر بود و زمان شهادت پسرم آقا مصطفی هم آنجا حضور داشته. ایشان از لحظه شهادت علی اصغر تعریف میکرد که: ما داشتیم از خط بر میگشتیم، گفتم: علی اصغر بیا برویم داخل سنگر. گفت: شما برو من الان میآیم. آقا مصطفی گفت: من چند قدم که رفته بودم انفجاری شد و گفتند صفرخانی تیر خورده. رفتم جلو دیدم غرق در خون افتاده و قرآنش هم کنارش افتاده بود. پسر حاج آقا خامنهای به من گفت: راضی باشید من این قرآن را به یادگار بر میدارم». سید مصطفی داماد آیتالله عزیز الله خوشوقت است که همین چند وقت پیش در مکه به دیدار معبود شتافت.
فعالیت های اقتصادی
درباره فعالیتهای اقتصادی فرزندان رهبری رسانههای بیگانه شایعات زیادی را مطرح کرده اند. حجت الاسلام مروی درباره زندگی مصطفی خامنه ای خاطره ای نقل می کند و می گوید:« آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند،. خانهای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازهداماد است؟! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه یک تازهداماد هم این نیست. یعنی یک خانه تازهداماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس، هست. من توی خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازهداماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه میکردم. حواسم بود و تا آنجا که میتوانستم، رصد میکردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازادههای ایشان سراغ داریم.»
وی می گوید: آقازادهها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والاّ هیچ کدام از آقازادهها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کردهاند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس میکنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس میکنند.
ادعاهایی درباره سید مجتبی
سید مجتبی خامنه ای دومین فرزند رهبر معظم انقلاب سابقه حضور در جبهه و عملیات های مختلف را دارد. نام مجتبی خامنه ای بیش از دیگر فرزندان رهبر معظم انقلاب به گوش می خورد. رسانه های بیگانه ادعاهای بی اساس مختلفی درباره او مطرح می کنند. اواخر دی ماه حداد عادل در یک سخنرانی در اصفهان به برخی شایعاتی که درباره دامادش مطرح است پاسخ داد. او با بیان اینکه مسائل مطرح شده درباره فرزند رهبر ایران برای ایجاد بدبینی در میان مردم و فاصله انداختن بین مردم و رهبر ایران بیان میشوند گفته بود «بی بی سی در فتنه 88 میگفت یک کامیون شمش طلا مربوط به آقا مجتبی خامنه ای می خواسته از مرز خارج شود که ترکیه آن را بازداشت کرده است، یا می گویند آقامجتبی در لندن یک بیمارستان و یک طبقه هتل را گارانتی کرده که بچه اش به دنیا بیاید و یک میلیون پوند پول داده اند، من زندگی آقا مجتبی را از نزدیک دیده ام، مگر من پدر بزرگ آن بچه نیستم که با 500 هزار تومان در یک بیمارستان معمولی تهران به دنیا آمد و دکترش خانم وزیر سابق بهداشت، خانم دستجردی بود،می خواهند القا کنند که آقازاده ها کامیون طلا از مملکت بیرون می برند و بدین سان شان ولایت فقیه را زیر سئوال ببرند».
روایت وصلت
مجتبی خامنه ای داماد غلامعلی حداد عادل است. غلامعلی حدادعادل درباره نحوه شکل گرفتن این وصلت می گوید: «سال 77، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد. ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند. بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم مقام معظم رهبری هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود؛ ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم. بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمه یی به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است.
یک سال از این قضیه گذشت. مجدداً خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند ما می خواهیم برای خواستگاری بیاییم. خانم بنده پرسیده بودند چطور تصمیم تان عوض شده؟ آقا گفته بودند؛ خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نیامده بود، منصرف شدند و خانم آقا هم گفته بودند؛ چون دخترتان دختر محجبه، فرهیخته و خوبی است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهید، بیاییم».
حداد عادل ادامه می دهد: «بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند؛ آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم. گفتم؛ چطور؟ گفتند؛ خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟ گفتم؛ آقا، اختیار ما دست شماست».
او ادامه می دهد: «آقا فرمودند که، شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من این طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسوولان در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه یی اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند»
حضور در دفتر نشر
سید مسعود فرزند دیگر ایت الله خامنه ای با کمال خرازی وزیر پیشین امور خارجه رابطه خویشاوندی دارد. او داماد آیت الله خرازی نماینده? مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است.در بین فرزندان رهبر معظم انقلاب، سید مسعود بیشترین اهتمام را به جمع آوری خاطرات پدر و اداره دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب مشغول است.
حجتالاسلام سید میثم خامنهای فرزند چهارم حضرت ایت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب است. او نیز دانش آموخته حوزه علمیه تهران است و سابقه شرکت در درس خارج آیتالله العظمی خامنهای را دارند. سید میثم مشغول تدریس در حوزه علمیه تهران می باشند و با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی همکاری دارند. کوچکترین فرزند آیتالله العظمی خامنهای داماد محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران است.
دختران مقام معظم رهبری یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیتالله محمدی گلپایگانی رییس دفتر رهبری است که به لباس روحانیت آراسته است و ضمن تحصیل علم دین در دانشگاههای کشور به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه نیز اشتغال دارند، دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیتالله باقری کنی از علمای تهران است.
منبع: جهان به نقل از مهر
جناب آقای دکتر احمدی نژاد! سلام.
عکسهایی که از جشن دیروز با حضور شما منتشر شد، بهانه خوبی شد تا ناگفته هایی را که در این حدود چهار سال مجال طرحش فراهم نشده بود را بیرون بریزیم و خیلی خودمانی با شما، با رئیسجمهوری که انتخابش کردیم تا آرمانهای حضرت روحالله را زنده کند و سربازی بی ادعا و توقع باشد برای رهبر انقلاب، سخن بگوییم. ادامه مطلب...
روحانی شهید خشایار مهدی امیر توبی درسال 1347 در تنکابن پا به عرصه گیتی نهاد، پس از سپری کردن تحصیلات ابتدایی و راهنمایی با علاقه بسیاری به حوزه علمیه رفت و در آن جا مشغول به تحصیل علوم و معارف الهی گشت و از خرمن دانش استادان بزرگی خوشهها چید و کسب فیض نمود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تلاش گسترده و فعالیتی چشمگیر، نقش بسزایی در راه تبلیغ و انتشار دستورات و فرامین قرآنی و احکام درخشان اسلامی ایفا کرد و به عنوان یاری صدیق و پشتیبانی وارسته، در راه پشبرد اهداف انقلاب و شکوفایی آن از هیچ کوششی فروگذار نکرد.
با شروع جنگ تحمیلی، به عنوان یک نیروی رزمی– تبلیغی با حضوری فعال در جبهه ها حماسه آفرید و در میان رزمندگان به امر مقدس تبلیغ مشغول شد و دل را به بیکرانهگی دشت های وسیع خون وحماسه سپرد تا پیوستگی خود را با خدا به گوش نسل آینده برساند.
او شیفته شهادت بود و نگاهش وسعت دریا را داشت؛ کلامش دلنشین و زیبا و صورتش آرام بخش جان ها بود، وی تاب ماندن در پشت جبهه را نداشت چرا که لیلای عشق را در جهاد می دید و مجنون وار به سویش میشتافت.
در شلمچه آفتاب داغ داغ میتابید و در این سوی خاکریزی، گلهای فرو خفته در خاک و خون را می نگریست، پیکرهایی غرق به خون و چون گل شکفته.
در هرم خورشید حرم را می دید، دلش به جوش آمده بود و حس غریبی از غربت آن صاحب حرم طلایی بر جانش چنگ انداخته بود، گویا میخواست تمامی آسمان را با دستانش به پایین بکشاند و چنگ درگریبانش افکند و در کبودیاش های های بگرید.
شاید میخواست بازوان کبود و پهلو شکسته را با سرانگشتانش و قلم موی مژگان بر آن بوم بلند با سیاه قلم آن نقاشی کند، در 23/3/1367 در سرزمین خونین شلمچه، روح بلندش به آسمان پرواز کرد، باری هیچ سینهای به اندازه سینه آسمان زخمی نیست. شهیدان بهتر از همه می دانند؛ چون آسمانیاند.
و چون محبت قدم در ساحت قدسی دل گذاشت، محترق میکند ذرات جان را، بیکم و کاست. و این «بیکم و کاست» که بگویم از آن روست که به تمامی میسوزد و میگدازد جان شیدا را، آن گونه که حتی ذرهای نماند در عالمین وجود عاشق، که نسوخته باشد از هرم و از شرارهها و از گدازههای این آتش عظمی!
و آنچه عقلای همیشه روزگاران را به حیرت وادارد، همین باشد که عاشق خود طالب سوختن است. حیرت عقلا از اختیار است و از شتابی که عاشقان به آتش دارند و به سوختن.
«عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی/ عشق داند که در این دایره سرگردانند»
اشارتهای شایسته
یکم تیرماه سال 1343 بود که خداوند متعال فرزندی به خانواده مومن، متدین و مذهبی دوستانی عنایت نمود که نامش را «محمود» گذاشتند. از آنجا که او پسر کوچک خانواده بود، مثل همه فرزندان کوچک تر خانواده مورد توجه وافر والدین و برادران بزرگتر خود قرار میگرفت. محمود از حدود کلاس دوم یا سوم ابتدایی تقید به مسجد رفتن و شرکت در جلسات قرائت قرآن داشت؛ در مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام، عشق و علاقه فراوان او به مکتب اسلام و راهنماییها و اشارتهای شایسته و بجای برادرش شهید علی و پسر خواهرش شهید حسین ناجی او را بیشتر و بیشتر به مسجد و جلسات نزدیک کرده و متوجه انقلاب آینده نمود.
و یوم الحسین علیهالسلام، روزی از روزها که از آن ِ حسین بن علی علیهالسلام است... اما نه یک بار و نه یک سال و یک روز!
هر آنچه وارد محیط فیض رب العالمین گردد، جاودانه میشود و حیات عندالرب مییابد و حیات عندالرب نیز، حیات طیبه ای است که زوال ناپذیر است. و از آنجا که زمان هم به حکم پیش رفتن قضایا و حوادث در این دنیا با اسباب و وسایل و واسطه، از حاضران در وقایع شهادت ابی عبدالله الحسین علیهالسلام بود، رنگی از جاودانگی گرفت!
ادامه مطلب...
و یوم الحسین علیهالسلام، روزی از روزها که از آن ِ حسین بن علی علیهالسلام است... اما نه یک بار و نه یک سال و یک روز!
هر آنچه وارد محیط فیض رب العالمین گردد، جاودانه میشود و حیات عندالرب مییابد و حیات عندالرب نیز، حیات طیبه ای است که زوال ناپذیر است. و از آنجا که زمان هم به حکم پیش رفتن قضایا و حوادث در این دنیا با اسباب و وسایل و واسطه، از حاضران در وقایع شهادت ابی عبدالله الحسین علیهالسلام بود، رنگی از جاودانگی گرفت!
و از این روست که هر سال تکرار شد و تداعی گشت و از یاد نرفت و فراموش نشد...
و از همین سبب است که عالمگیر شد غم حسین علیهالسلام و عاشورایش همه زمانها را احاطه کرد و کربلایش همه زمینها را و مهر و تولایش همه جانها را...
و یوم الحسین علیهالسلام ( عاشورا )؛ یوم مصیبه و غمٍّ و جزعٍ و بُکاء... روز محنتهای عظمایی که تاریخ نظیرش را ندیده بود که در ورای حزن و شدت و مصائبش حقیقتی خوب و زیبا میدرخشد، هماره روزگاران. و آن فتح الفتوح حسین علیهالسلام بود در تقدیم همه جان و جهانش به رب العالمین.
من چونان همیشه با شاه بیت جگرسوز اهدایی جان عالمین صلی الله علیه و آله آغاز کنم ساعات یوم الحزن خویش را: باز این چه شورش است که در خلق عالم است!
تا از غوغای عجیب و بزرگ ذرات عالم که به سوگ و عزای حسین علیهالسلام بیتابانه مرثیه سرایند، جا نمانم! شبهای دهگانه، شبهای عجیبی اند در زمین. عجیب تر از آنچه در آسمانهایند!
شهرالحسین علیهالسلام که فرا برسد پای ثابت رکعتهای ابتدایی همه نمازها « والفجر » است برای بیدار کردن فهمی غریب در ما که از آن ِ ما نیست و تنها کار حسین علیهالسلام است و بس!
بصیرتی که از عاشورای حسین علیهالسلام، روشن میکند فکرها و اندیشهها را...
« والفجر »...
سوگند به بامداد. سوگند به فجر محرم بعد از آن که میدمد هلال قمری و آغاز میشود حزن و رخصت شیدایی میدهد ابنای بشری را. سوگند به بامداد همه روزها در همه سالها که هنگامه شیدایی و حزن برای حسین علیهالسلام است و دقایق بیداری و انتباه ( به حکم کل یوم عاشورا... ) و سوگند به فجر قلوب الاحرار که منظر حسین علیهالسلام است و دلآرام جان ذرات عالم. و قسم به آن روشنایی که در فجر محزون یوم الحسین علیهالسلام است، یوم الحسین علیهالسلام، موعد بیداری است!
انگار تا حسین علیهالسلام سفری نشود و اتمام حجت بر عالمیان نکند و هلال قمری سرنزند از جیب فلک و به کربلا نرسد قافله کوچک یوسف فاطمه علیهماالسلام و نیمروز نفسگیر عاشورا تکرار نشود و دیدهها اشک نبارند و دلها و جگرها نسوزند از مصیبتی که عظیم است در آسمانها و تکان دهنده است برای آسمانیان، بیدار نمیشود جهان از این خواب گران که همه ساله میآید و ماندگار میشود و خسارت اخروی میزند ابنای بشری را و با آمدن محرم نیز بساطش را جمع میکند و میرود!
انگار تا حسین علیهالسلام پایش به آن گودی قتلگاه نرسد، « انسان » ساخته نمیشود!
ما را هم که حکایتی دیگر است... ما را که حسین علیهالسلام را رها نمیکنیم در غروب اربعین و با ماست «حب الحسین علیهالسلام » تمام روزها و شبهای سال. ما را که شب و روز فکر و ذکر تحقق وعده « یالثارات الحسین علیهالسلام « و برافراشته شدن بیرق « البیعه لله » بر بلندای عالمین در سر است و چون بخواهیم از غمهای زمانه و ابتلائات آرام بگیریم، یاد غمهای کمرشکن زینب کبری سلامالله علیها کرده و دل آرام میکنیم و هیچ توشه و مائده دنیا باب طبعمان نیست و از هیچ چیز دنیا لذتی نمیبریم و یقینمان است که خدا دل را نمیآفرید اگر زینب کبری سلامالله علیها و غمهایش نبود. دل را آفریدند که برای غمهای زینب سلامالله علیها بسوزد و زیباییها را بشناسد و اینگونه تمیز دهد برتری آن نادیدههای وعده داده شده اخروی را بر دنیای حقیر قابل رؤیت!
ما را که غایت آلامال زندگی آن است که بعد از عمری هر شب و هر روز حزن و بکاء و اندوه برای حسین علیهالسلام، واپسین نماز عمر خود را تأسی به اباعبدالله الحسین علیهالسلام کرده و وضو از خون خویش بگیریم. باید از یوم الحسین علیهالسلام گفت برای آرام و قرار گرفتن دل خود!
اگر چه عاشورا، روز آرام و قرار گرفتن نیست و ما را رخصت بیتابی و جزع و فزع دادهاند در آن و قلبهای سلیم و مطمئن هم ( حتی ) در چنین روزی اگر نشانی از بیتابی و بیقراری نداشته باشند به کار صاحبانشان نمیآیند در یوم الحشر!
که کلام صادق آل الله علیهالسلام است این که؛ إنّ البکاء و الجزَعَ مکروهُ للعبد فی کلّ ما جزع، ما خلا البکاء و الجزع عَلَی الحسین بن علی علیهالسلام فإنّهُ فیه مأجور.
باید بیتاب شد در غم عزای حسین علیهالسلام. باید جزع و فزع نمود از غصه بریده شدن حنجر و حلقوم حقیقت به دست جهل و شقاوت. باید از حسین نشناسی و حسین فراموشی مردمان در ظهر عاشورا گریست و مهار نکرد سیل اشکها را. باید دل داد روضه خوانی زمینها و آسمانها و در و دیوار را. باید سوخت و از گدازههای جان خویش که فرو ببارند از دیدگان، حبیب بن مظاهر ساخت و زهیر بن قین. که وقت دگر ساختن خویش، ساختن « انسان » و پرداختن خویش و نیل به کمال و تعالی، سخت است و دشوار!
باید به یاری فاطمه سلامالله علیها شتافت در لحظه به لحظه یوم الحسین علیهالسلام که قلبهای آل الله علیهمالسلام جریحه دار و داغدار است و شدت حزنشان لایدرک و لایوصف...
« ابابصیر نقل کرد که: در محضر امام صادق علیهالسلام بودم و با ایشان صحبت میکردم... که گریست و فرمود: ای ابابصیر! وقتی به فرزندان حسین علیهالسلام مینگرم، به سبب بلاهایی که بر سر آنان و پدرشان حسین علیهالسلام آمد، حالتی به من دست میدهد که از اراده من خارج است.
ای ابا بصیر! فاطمه سلامالله علیها برای حسین علیهالسلام میگرید و ضجّه میزند و دوزخ، آهی میکشد، و اگر نبود که نگهبانان دوزخ، صدای گریه فاطمه سلامالله علیها را میشنوند و برای آن آماده میشوند، از بیم آنکه مبادا از دوزخ، شرارهای برآید و یا دودش را بیرون بدهد و اهل زمین را بسوزاند ( چنین میشد و زمینیان همه میسوختند ). پس تا زمانی که فاطمه سلامالله علیها گریان است، جلوی دوزخ را میگیرند و آن را باز میدارند و از نگرانی برای اهل زمین، درهایش را محکم میکنند. پس دوزخ آرام نمیگیرد تا صدای فاطمه سلامالله علیها خاموش شود.
و دریاها نزدیک است که بشکافند و در هم فرو ریزند و هیچ قطره ای از دریا نیست، مگر اینکه فرشته موظفی دارد که وقتی آن فرشته صدای دریاها را میشنود، تلاطم آن را با بالهای خود خاموش میکند، و از نگرانی برای دنیا و هر چه در آن است و هر که در زمین است، آبها را مهار میسازد. و فرشتگان همواره نگران میمانند و برای گریه فاطمه سلامالله علیها میگریند و خداوند را میخوانند و به درگاه او مینالند و عرشیان و پیرامونیان عرش مینالند و صدای عده ای از فرشتگان، به تقدیس خدا بلند میشود، از نگرانی برای اهل زمین، و اگر صدایی از آنان بر زمین برسد، اهل زمین از هوش میروند و کوهها متلاشی میشوند و زمین برای ساکنانش به حرکت در میآید.
گفتم: فدایت گردم! این امری بس بزرگ است. امام صادق علیهالسلام فرمود: چیز دیگری غیر از آن هست که نشنیده ای و آن، بزرگتر است. آن گاه به من فرمود: ای ابوبصیر! آیا دوست نداری که به فاطمه سلامالله علیها کمک کنی؟
وقتی امام علیهالسلام از فاطمه سلامالله علیها سخن گفت، من چنان گریستم که توان سخن گفتن نداشتم و گریه از حرف زدن، ناتوانم کرد. آن گاه امام علیهالسلام برخاست و به نمازخانه رفت و دعا میکرد. از محضرش با همان حال بیرون آمدم. نه غذایی خوردم و نه خوابم برد. صبح کردم در حالی که روزه دار و بیمناک بودم تا خدمت امام علیهالسلام رسیدم. وقتی دیدم که ایشان آرام شده، آرام گرفتم و خدا را ستودم که عذابی بر من فرود نیامد. » ( دانشنامه امام حسین علیهالسلام، جلد 10 / کامل الزیارات ص 169 )
باید به یاری قلب محزون و مجروح فاطمه سلامالله علیها رفت با اشکها و نالهها. و مگر من و تو از زبانههای آتش دوزخ و از آبها و دریاها در ارادت فاطمه سلامالله علیها کمتریم که تاب بیاوریم خواندن این حدیث شریف و آرام و قرار گرفتن در یوم الحسین علیهالسلام را؟
... سرها را بر سر نیزهها میکنند در بعدازظهر غمگین و خونبار نینوا و اولینشان سر حسین علیهالسلام است که بر فراز نیزه میرود، با آن نگاه طوفانی و آن رضایت باشکوه که از تبسم چهره اش پیداست... سرها را بر نیزهها میکنند و میدانی که در راه و در کوفه و در شام چهها در انتظار است این سرها را...
پدر حجتهای نه گانه است حسین علیهالسلام و از این روست جراحت چشمهای صادق آل الله علیهالسلام هماره حزنهای علی الدوام کربلا را و از این سبب است سوز دل مهدی موعود ارواحنا له الفداء به گاه یادکرد هر صبح و شامش، حسین علیهالسلام را و ورق زدن پرده به پرده عاشورا در پیش چشمان مبارکش؛
«... السلام علیک سلام العارف بحرمتک المخلص فی ولایتک المتقرب الی الله بمحبتک البری ء من اعدائک سلام من قلبه بمصابک مقروحٌ و دمعهُ عند ذکرک مسفوحٌ... سلام کسی که در غم تو اندوهگین و مصیبت زده و سرگشته و بیچاره است. سلام کسی که اگر با تو در کربلا بود، جانش از تو در مقابل شمشیرهای برّان محافظت مینمود و نیمه جان ناقابلش را برای حفظ تو به مرگ میبخشید و در نزد تو جهاد میکرد و تو را یاری مینمود علیه کسانی که بر تو ستم کردند و جان و جسم خود را و مال و فرزندان خویش را فدای تو میکرد و جانش فدای جان تو و اهلش سپر بلای اهل بیت تو میبود... » ( زیارت ناحیه مقدسه )
عاشورا؛ یوم فتح الفتوح بود حزب خداوند را.
گیرم که دردناک باشد و کمرشکن غصههای کربلا و گیرم که بسوزیم سرتاپا به گاه تکرار این روضه؛
گیرم ظهر عاشورا، حتی دیدن سنگریزهها هم محترق کند جانمان را بهیاد سنگریزههای سرخ حوالی رأسالحسین علیهالسلام...
و گیرم هضم واقعه آن همه سختمان باشد که ذره ذره جان بسپاریم در عاشورا!
که من نمیدانم سر حسین علیهالسلام بر بالای نیزهها چه میکرد
اتفاقات اخیر در حوزه سینما بحثهای زیادی را درباره علل و عوامل آن ایجاد کرده بطوریکه امروز بحث اغلب محافل سینمایی و رسانههای کشور اتفاقاتی است که بصورت سلسلهوار در این حوزه در حال رخ دادن است. عدم اقبال توده مردم و شکستهای پی در پی فیلمها مدتهاست که تبدیل به یک خبر عادی شده و برخی هم سعی دارند این مساله را با قوت تمام به نبود سالن مناسب سینما، بی فرهنگی مردم ، بودجه و... پیوند بزنند. جدیداً هم عدم اکران برخی فیلمها در سینماهای حوزه بهانهای شده تا تمام کاسه کوزههای چندین ساله سینما بر سر این نهاد شکسته شود.
در زمینه محتوا نیز هرسال شاهد افول هستیم. بطوریکه اعتراضات قلمی و سخنرانیها شکل تجمع و تحصن به خود گرفته و کسانی که قبلا سعی میکردند این موارد را در بیانیهها و مقالاتشان هشدار دهند به دلیل عدم توجه مسئولان راه چاره را در اعتراض خیابانی یافتهاند تا مگر از این طریق بتوانند جلوی این هجمه را سد کنند. ادامه مطلب...
طرح یکباره گفتوگو و سازش با آمریکا آن هم در کمتر از 7 ماه؛ نیش و کنایههایی برای اینکه میشد مسئله هستهای را طوری دیگری مدیریت کرد تا دچار این همه تحریم نشویم و انگشتهای اشاره، حرفهای دوپهلو و سرهای پایینی که نمیتوانند به شبهه شوم «حمایت رهبری از شخص احمدی نژاد» پاسخ بدهند، تماماً از رخدادهای مشکوک و روزهای دلگیر خبر میدهند. این در حالی است که تمام این تهدیدها؛ یک منطقه را هدف گرفتهاند و آن منطقه حصن حصین ولایت فقیه است.
در علوم انسانی و در مباحث مربوط به مُدُن؛ در جایی که بحث از اداره جوامع در ابعاد سیاست و مدیریت میشود؛ حکما از جملهای عمیق یاد میکنند. آن جمله این است: «دیدن جنگل به جای رؤیت تک به تک درختها». ادامه مطلب...
علامه مصباح یزدی در این دیدار با اشاره به جنگ نرم دشمنان علیه اسلام و ایران اظهار داشت: وجوب شرکت در جنگ نرم همانند واجب بودن حضور در جنگ نظامی با دشمنان است و در این میان آنچه اهمیت دارد خلوص نیت افراد است زیرا مال و ثروت و سلاح هر چند میتوانند تأثیراتی داشته باشند اما گرایشهای واقعی در اشخاص ایجاد نمیکنند.
عنصر فریب مهمترین ابزار دشمنان در جنگ نرم
رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی با بیان اینکه آگاهیهای دینی و سیاسی هر فرد در جامعه اسلامی باید افزایش یابد گفت: دورانهای مختلف تاریخی اقتضائات خاص خود را داشته و در عصر ما نیز که جنگ نرم در دستور کار دشمنان قرار دارد عنصر فریب یکی از عوامل اساسی مستکبران برای نفوذ در جوامع گوناگون به شمار میرود.
وی ادامه داد: فریب سبب میشود که افراد جامعه هدف همان کاری را انجام دهند که مدنظر بیگانگان است بنابراین فرهیختگان کشور باید دامهای دشمنان را به خوبی بشناسند هر چند آنچه امروز در این زمینه مشاهده میشود بیشتر شامل اقدامات موسمی است.
آیتالله مصباحیزدی با اشاره به ابزارها و شعارهای دشمنان در جنگ نرم خاطر نشان کرد: توسعه سیاسی و اقتصادی، گسترش دموکراسی و مواردی از این دست از جمله راهکارهای غرب برای جهانیسازی و بسط قدرت به شمار میروند که نمود بارز آن همان فرهنگ آمریکایی است.
تمدن اسلامی نظام غربی را ریشهکن میکند
استاد برجسته حوزه علمیه افزود: زمانی بزرگترین مانع پیش روی نظام سرمایهداری و غربی، اتحاد جماهیر شوروی یعنی اردوگاه اصلی سوسیالیسم بود اما جنگ نرم آمریکا و همدستانش علیه این کشور موجب فروپاشی آن شد هر چند قدرتی دیگر یعنی تمدن اسلامی به تدریج رشد و بلوغ یافت و اگر به حد کمال خود برسد میتواند نظام غربی را ریشهکن کند.
وی با بیان اینکه نقشهها و توطئههای دشمنان پس از 33 سال از پیروزی انقلاب اسلامی راه به جایی نبرده است گفت: انقلاب ما اکنون به دیگر کشورهای منطقه هم صادر شده و بیداری اسلامی را به وجود آورده است.
آیتالله مصباح یزدی با اشاره به تلاش غرب به منظور مصادره انقلابهای منطقه و کاهش شور و شوق مسلمانان در شرایط کنونی بیان داشت: دشمنان سعی میکنند با نفوذ سکولاریسم و درگیر کردن مسلمانان با مسائل مادی آنها را از اهداف خود دور سازند.
رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی پیروزی حزب اسلامگرای اربکان را در ترکیه که دارای سیستم لائیک بود مورد توجه قرار داد و افزود: این امر معادلات نظامیان را در این کشور بر هم زد به همین دلیل غرب تلاش کرد تا از میان اسلامگرایان یک حزب معتدل به وجود بیاورد به همین دلیل مشاهده میکنیم امروز همان شخصی که در گذشته به سفیر اسرائیل بیاعتنایی میکرد با این رژیم غاصب پیمان دوستی بسته و علیه کشور مسلمان دیگری وارد جنگ میشود.
وی ادامه داد: مصر نیز همین مسئله را تجربه کرده است؛ زمانی مردم این کشور آغاز کننده بیداری اسلامی بودند اما رژیم نامبارک مبارک بر آنها تحمیل شد و اخوانالمسلمین سالها در فشار بودند و امروز هم پس از اینکه دولت را به دست گرفتهاند زیر فشارهای اقتصادی و مسائل مادی و به دلیل اینکه تحمل مشکلات را ندارند هنوز گذرگاه رفح را بسته نگه داشته و اجازه شکستن حصر غزه را نمیدهند.
منبع: پایگاه خبری انصارحزب الله